.
صفحه اصلي آرشيو جستجو پيوند ها تماس با ما
 
آخرین عناوین
برای هم استانیهای بهشهری ام
دوباره شهر انارها سرخ و شیرین مي شود
رقیه توسلی

شمال نيوز: شهر بوی سیل می دهد و غریبه ای دروازه های زندگی را در هم شکسته است.
اینجا دلتنگی میان خرابه ها پرسه می زند وهر لحظه شانه های لرزان زندگی بیشتر زیر بار اندوه می شکند.
آب ، شهر را با خود برده و گل ولای، صورت رویاها را زخمی کرده است و دیگر شهر انارهای شیرین، سرخ نیست.
اینجا بهشهر است. شهری که بوی سیل می دهد. بوی گل و آوار . شهری که دیگر از آن صدای بازیهای شاد کودکان به گوش نمی رسد .

مردم داغدارند و این بار سیل اشک های داغ برگونه شهر روان شده است .
اینجا با هر قدمی که برمی داری تا زانو در گل اندوه فرو می روی و نای رفتنت نیست. اینجا جهان وارونه شده و سیل خانه ها را در خود بلعیده است .
شب بود که آسمان و زمین در هم پیچید و بهشهر در آغوش گل آلود سیل ، غوطه ور شد. آب و چوب در هم غلتیدند، سنگ ها از رودخانه ها روان شدند و باد و باران یکی پس از دیگری درختان بسیاری را شکستند.

حالا شهر حالش خوب نیست ، پریشان و بیمار شده و درب تمام خانه ها باز است. ماشین های واژگون شده هر گوشه ای به چشم می خورند وجاده ها دیگر خیلی جاده رفتن و آمدن نیستند.
شهر اشک می ریزد و به سیاهی سیل فکر می کند و به خیسی روزگاری که باید آبادش کند. به قلب هایی که حالا سخت شکسته اند و لبخندهایی که پاره پاره شده اند.

اینجا بهشهر است . شهری که حالا در غم هایش غرق شده است اما سعی می کند ته مانده زندگی را در خود جستجو کند.
حالا که پاییز در کوچه پس کوچه های بهشهر راه می رود، پیر می شود و چشم هایش را می بندد. می بندد که بیشتر از این سقف فرو ریخته خانه ها را نبیند. نبیند که پیرمردی با محاسن سفید پشت دیوارهای شکسته آغل ،خودش را در میان دست هایش پنهان کرده و زار می زند.

پاییز شرم دارد و نمی تواند مزرعه ای را ببیند که از آن همه محصول حالا تنها مشتی گل و لای باقی مانده است.
نمی خواهد صورت های اندوهگین کودکانی را ببیند که حالا دفترهایشان خیس خیس است و مشق هایشان را سیل به جای معلم ضربدر زده است.

پاییز نمی خواهد نامهربانی های مهر را ببیند پس چشمهایش را می بندد که به بغض نگاه شهر مبتلا نشود.
اینجا شهریست که طعم ویرانی می دهد. جایی که نعره آب در آن پیچیده و روز در تاریکی راهش را گم کرده است.
حالا که گندم ، جو ، کلزا و زمینهای کشاورزی فراوانی را دست های غریبه سیل نابود کرده و رودهای خروشان شب، شادی ها را با خود برده است باید برخاست و دل را به خداوند سپرد. باید به گذشته رفت و روزگار نکا را ورق زد و به اهر و هریس ومردم زلزله زده ای که در دمای زیر صفر با مشقت های زندگی دست وپنجه نرم می کنند فکر کرد.باید به تاریخ کلاردشت و بلده رفت وناامید نگشت و باید دانست که روزگار همیشه سهمی از اندوه برای همه در نظر خواهد گرفت.

بهشهر باید برخیزد و بداند که آنچه همیشه دورریختنی ست ، سیل و زلزله است، زندگی ساختنی ست.
باید غم را دور انداخت وچشم های سرد وغمگین بهشهر را از گرمای آفتاب پر ساخت .
بهشهر جان می گیرد و روی پاهای خود می ایستد اگر غصه ها را رها کند و تمام نگاهش را به خدا بسپارد. می گیرد و روی پاهای خود می ایستد اگر غصه ها را رها کند و تمام نگاهش را به خدا بسپارد.


ایمیل مستقیم :‌ info@shomalnews.com
شماره پیامک : 5000592323
 
working();

ارسال نظر :
پاسخ به :





نام : پست الکترونیک :
حاصل عبارت روبرو را وارد نمایید :
 
working();

« صفحه اصلي | درباره ما | آرشيو | جستجو | پيوند ها | تماس با ما »
هرگونه نقل و نشر مطالب با ذكر نام شمال نيوز آزاد مي باشد

سامانه آموزش آنلاین ویندی
Page created in 0.188 seconds.